امامت و ولایت در قرآن و حدیث
ویژگی ها ی امام
کیفیت علم امام در روایات
از دیگر ویژگی های امام از دیدگاه شیعه اثنی عشریه یکی عصمت و دیگری علم امام است .
علم معصومانه
اعلم بودن از صفات معتبر در امامت است و امام باید در علوم شرعی اعلم جامعه خودش باشد و این علم علمی معصومانه است. آنچنانکه در بحث عصمت گفتیم علم امام هم دارای ویژگی عصمت است یعنی خطاپذیر نیست و برخلاف علوم بشری که خطاپذیرند -یعنی امکان خطا در آنها صفر نیست عقلا - در موضوعِ علم امام ، امکانِ عقلیِ خطا همواره صفر است و اصلا این امکان وجود ندارد.
اما آنچنانکه در جلسه گذشته عرض کردیم علم امام اختصاص به علوم شرعی ندارد بلکه وی در تمامی علوم اعلم است و امام باید در همه علوم سرآمد روزگار باشد چرا که در صورت مواجهه با عالمان و دانشمندان رشته های دیگر علمی ، امام باید بتواند پاسخگوی نیازهای آنها ، سوالات و پرسشهای آنها باشدو این مسئله در روایات تصریح شده است . [1]
نکته دیگر که در بحث علم باید به آن توجه کنیم این است که شیعه ،امامان را در علم جانشین و وارث پیامبر اسلام می داند و معتقد است که اینگونه نیست که امامان افرادی ظاهرا از نظر علمی برتر باشند که با کسب دانش و دانش اندوزی علم را بدست آورده باشند ،بلکه علم امام علمی است به ارث رسیده از پیامبر[2] و از طریق الهی و به شکل غیرطبیعی و غیرعادی حاصل شده است . یعنی علم امام اعطای الهی است و همانگونه که مردم ملزم بودند تا علم الهی را از دریچه نبوت اخذ کنند، پس از نبی مردم موظفند علم الهی را از دریچه و باب مخصوص علم یعنی امام اخذ کنند و این ویژگی همان ویژگی است که در مسئله نبوت هم مطرح بوده است .[3]
علم امام به غیب
نکته آخری که در جلسات گذشته به آن اشاره شد این است که نه تنها علم امام به امور ظاهریِ عالم گسترش پیدا میکند ، بلکه علم امام به غیب هم مورد توجه روایات شیعه قرار گرفته است .
در احادیث فراوانی امام عالم بر امور نهانی و غیبی معرفی شده است البته جای تذکر دارد که علم غیب، مخصوص و مختص خداست و اگر کسی صاحب این علم غیب شود ( اگر کسی متصل به علم غیب شود ) در واقع اتصال به علم الهی پیدا کرده است و این خداوند است که علم غیب را به وی عطا فرموده است و این فرد هیچگونه استقلالی در بدست آوردن علوم غیبی ندارد. علم غیبِ امام،رسول و هر فردی که صاحب علم غیب است -در درجات پایین تر از رسول و امام- مطلق نیست، در حالیکه علم غیب الهی مطلق است و خداوند علم را به دو دسته تقسیم کرده است .
علم خدا دوگونه است .در روایتی از امیر المومنین علیه السلام این مسئله اشاره شده ،علمی که برای خود خداست و مختص خود خداست که علم مطلق است، علم ذاتی است و هیچ پیامبر و هیچ فرشته ای از آن آگاه نیست . اما علمی هم هست که به فرشگان می آموزد ، در اختیار پیامبران قرار میدهد ،در اختیار اهل بیت پیامبر قرار میدهد و تا قیامت این خاندان از این علم بهره مندند . [4]
خداوند به این قسمت دوم در قرآن کریم اشاره کرده است :
عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلىَ غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ مِن رَّسُولٍ[5]
خداوند عالم به غیب است و این علم غیب را بر هیچ احدی اظهار نمی کند مگر کسی که خداوند او را به عنوان رسول الهی انتخاب کرده ا ست .
در زیارت جامعه کبیره، اشاره به این آیه شده است که خطاب به معصومین علیهم السلام می خوانیم:
وَ ارْتَضَاکُمْ لِغَیْبِهِ وَ اخْتَارَکُمْ لِسِرِّه[6]
که اشاره دارد به آیه ای که گذشت.
لذا از این آیه قرآن و در کنارش عبارتی که به عنوان روایت و به عنوان زیارت جامعه کبیره از امام هادی علیه السلام به ما رسیده است از کنار هم قرار دادن این دو به این نتیجه می رسیم که امامان دارای علم غیب هستند از سوی خدا البته علمِ غیبِ محدود، این علمی که مطرح شد، علم غیب ویژه خداوند نیست .
در یکی از گفتگوهایی که بین امیر المومنین و برخی از صحابه رخ داده بود، شخصی از امیر المومنین پرسید آیا تو علم غیب داری ؟ امام میفرماید این، علم غیب نیست(یعنی علم غیب ویژه خداوند نیست) ، علمی است که از دارنده علم آموخته ام یعنی این علم غیب خاصه الهی نیست، بلکه این علمی است که من از خداوند آموخته ام . علم غیب ،علم قیامت است و آنچه خدا گفته است که إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَة [7] این علم غیبی است که جز خدا کسی آنرا نمیداند و غیر این علمی است که خدا آن را به پیامبر آموخته و او نیز به من آموخته است و دعا کرده است که سینه من(علی علیه السلام) آنرا فرا گیرد و دلم آن علم را در خود بپذیرد [8] که اشاره به داشتن علم غیب است (البته درجاتی از آن) .
امیر المومنین ع فرمود رسول خدا به من هزار باب از علم آموخت و هر بابی از او هزار باب علم را میگشود و ذلک الف الف باب و این هزار هزار درِ علم است . یعنی یک میلیون درِ علم نه مسئله علمی . یعنی یک میلیون باب علم ، یک میلیون علم جدید ، دریای علمی ،حیطه علمی ،"حتی عَلمتُ ما کان و ما یَکون الی یَوم القیامه" تا جایی که دانستم آنچه بوده است و آنچه خواهد آمد تا روز قیامت . پس امیرالمومنین ع خود را صاحب علم غیب معرفی میکند . [9]
در روایتی از امام رضا ع آمده است که حضرت میفرماید : خدا کسی را که به امامت برمی گزیند چشمه های حکمت را بر قلبش جاری می سازد و علم را به او الهام میکند تا در جواب هیچ سوالی درمانده نشود .[10] این باز نشان میدهد که امام دارای علم الهی به غیب است .
بعنوان تتمه بحث علم ، اشاره ای به ویژگی ها و کیفت علم امام در روایات می شود.
جامعیت
علماء به سه دسته تقسیم میشوند :
گروه اول
کسانی که عالم به برخی امورند ولی اصل آن علم ، ریشه آن علم شمرده نمی شوند چرا ؟ چون خودشان این علمی را که یادگرفته اند از کسی اخذ کرده اند ، از دیگران فراگرفته ا ند .
گروه دوم
گروهی هستند که هم عالمند و هم اصل و ریشه علم اند . یعنی علم از درون آنها می جوشد، از افکار و اندیشه های آنها جوشش میکند، به چشمه هایی شبیه اند که آب از آنها فوران میکند و بیرون میریزد اما این عالمانی که علم در درونشان هست ، توان حفظ و نگهداری و تسلط بر علمشان را ندارند وقتی علم در درونشان جوشش پیدا میکند بیرون میریزد ، ، به همه ابراز میکنند .
گروه سوم
گروهی هستند که هم به اسرار خلقت و آنچه که دیگران نمی دانند آگاهند ، یعنی بر تمام علوم علم دارند، اصل و ریشه علم اند ، یعنی چشمه سارهای حکمت الهی اند ،سیل خروشانِ علمِ آنها عالم را فرا می گیرد . به تعبیر امیر المومنین علی علیه السلام درنهج البلاغه خطبه 3 یَنحَدِرُ عنّی السِّیل [11]،سیل از من جاری میشود .سیل علم است از امیرالمومنین جاری می شود. سر چشمه جوشان علم هستند ، ریشه هر علم هستند و سومین ویژگی که دارند خروش یا خاموشی علم در اختیارشان است یعنی اگر بخواهند افاضه میکنند و اگر بخواهند کتمان میکنند . اختیار علم و اختیار جوشش علم در اختیار خودشان قرار داده شده است . اهل بیت علیهم السلام هم گنجینه های علم الهی اند ، هم تمام علوم نزد آنهاست ، هر علمی که به احدی از خلقت و آفریده های خدا داده شده بشکل کامل نزدشان هست این را با آیات و روایات ثابت می کنیم و نکته مهم تر آنکه این گنجینه در اختیار آنهاست و آنها تسلط به این گنجینه دارند .
از امام موسی کاظم ع پرسیده شده است از آیه شریفه :
وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ [12]
هیچ برگی نیست که بیفتد و علمی درآن نباشد و هیچ ذره و دانه ای در دل تاریک زمین نیست یا هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه علم این برگ، این حبه، این تر وخشک در کتاب مبین نوشته شده است .
از امام کاظم علیه السلام پرسیدند این آیه قرآن منظورش چیست ؟منظور از کتاب مبین چیست ؟حضرت فرمودند امام مبین (یعنی ما اهل بیت) کتاب مبین است.[13]
باز از امام باقر علیه السلام نقل شده است که( نه در شرق و نه در غرب )دانش صحیحی را نمی یابید مگر آنکه از نزد ما اهل بیت خارج شده باشد یعنی سرچشمه تمام علوم ،اهل بیت علیهم السلام هستند .[14]
هر علمی که به انسان و بشر داده شده است ، ریشه در تعلیمات انبیاء و اوصیاء ایشان بالاخص اهل بیت علیهم السلام دارد .چون ایشان گنجینه های دانش الهی هستند .پس ویژگی این گنجینه چیست ؟ جامعیت . علم امام دارای ویژگی جامعیت است .
الهی بودن
نکته بعدی این است که علم امام از علم الهی سرچشمه می گیرد . که این یکی دیگر از ویژگی های علم امامان است یعنی علم آنها استقلالی نیست .لذا اگر اتصال و تعلیم الهی نباشد، ائمه نیز علمشان محدود خواهد بود .
ارادی بودن
نکته بعدی آنکه علم امام از آنجا که به علم الهی وابسته است در اختیار خودش است ، همان مثال چشمه ای که زدیم ، مثل چشمه ای نیست که فقط جوشش داشته باشد ، بلکه جوشش آن در اختیار خودش است نه اینکه مجبورباشد وعلم را سرازیر کند الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ عَلِمَ[15]
اگر بخواهد بداند میداند . امام در علمش ، اراده و خواستش دخیل است . علمش ارادی است . البته امامان چیزی را که خدا نخواهد اراده نمیکنند یعنی اراده امام، محودر اراده و مشیت خداست و ظرف مشیت خداست :
وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ [16]
آنها اراده و مشیت نمی کنند مگر آنکه خدا بخواهد . یعنی این اراده اگر چه اختیاری است اما بر اساس رضایت و خواست و اراده الهی صورت می گیرد .
غیر قابل درک برای همگان
نکته چهارم اینکه علم امام در حد درک و فهم و پذیرش همه مخاطبان نیست . لازمه مخزن علوم الهی بودن، آن است که امام دارای تحمل و قدرت نگهداریِ علم و اسرار الهی باشد و آن را به اهلش برساند که این کارِ دشواری است که فقط از ائمه برمی آید .این امامی که علم را در وجود خودش ذخیره کرده و آن را به روی هرکسی نمی گشاید ، بر اساس ظرفیت و استعداد طرف مقابل با او سخن خواهد گفت .
از امام هادی علیه السلام پرسیدند روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که :حدیث ویژه ما را حتی انبیاء ، فرشتگان و انسانهای امتحان پس داده نیز تحمل نمیکنند منظور امام صادق ع از این جمله چیه ؟ حضرت فرمودند منظور این است که ما مخزن علوم و اسرار هستیم اما دیگران مجرای آن ، ما میتوانیم علوم را در خود نگهداریم اما آنها قدرت نگهداری ندارند و به افراد دیگر منتقل میکنند .[17]
امام در القای علوم خودش درک و سطح و ظرفیت مخاطب را لحاظ میکند و در حد درک و فهم و پذیرش مخاطب سخن می گوید . اینگونه نیست که امامان همه از علوم مختلف صحبت کرده باشند و به همین دلیل است که یک سری از علوم بعنوان اسرار بیان می شده و همه مردم قدرت درک علم امام را ندارند . در برخی روایات علم امامان و حدیث امامان و روایات مربوط به امامان صعب نامیده شده و مستصعب نامیده شده است یعنی دشوار و بسیار دشوار ، یعنی همه توان فهمش رواندارند ، همه توانایی نگهداری این اسرار را ندارند . [18]
لازمه مخزن علم بودن آن است که امام با وقت شناسی ، با مخاطب شناسی با به موقع بکار بردن علم ، علم را به جایگاه خودش برساند تا اینکه آن کسی که صلاحیت دریافت علم را دارد ، علم را دریافت کند.
امام سجاد علیه السلام در دعای عرفه به این مسئله اشاره می فرمایند : به تو توسل می جوییم ای خدا بواسطه امامانی که برای راز خود برگزیدی و بر اسرار پنهانی خود آگاهشان کردی و بوسیله دانش و آگاهیِ خود، آنان را انتخاب نمودی و به علم خود اختصاصشان دادی .
اینها با علم الهی انتخاب شدند ، خدا بر اساس توانایی و ظرفیتشان آنها را انتخاب کرده و این علم را در اختیارشان قرار داده و گرنه اگر این علم در اختیار من قرار میگرفت به راحتی در اختیار کسی قرار می دادم که تحملش را نداشت آن هم در صورتی که خودم تحمل آن را داشتم در اختیار کسی قرار می دادم که تحملش را ندارد و در اینصورت علم ضایع می شد .
داشتن علم الکتاب
نکته آخر در بحث علم و ویژگی های علم این است که امام صاحب علم الکتاب است .
وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ [19]
و کسانی که کافر شدند می گویند تو فرستاده شده نیستی ای پیامبر به این کافران بگو: کافی است خدا و آن کس که نزد او علم الکتاب است ، میان من و شما گواه باشد.
با توجه و با مراجعه به روایات تفسیری اهل سنت و شیعه مشخص می شود که منظور از "من عنده علم الکتاب" ، اهل بیت علیهم السلام هستند و در راس آنها علی بن ابی طالب ع است .
در روایتی از کتاب شریف کافی امام باقر علیه السلام می فرمایند که خداوند از این آیه تنها ما را قصد کرده است و علی ع اول و افضل ما و بهترین ما بعد از پیامبر است.[20]
همچنین در روایت دیگری از امام صادق ع گفته شده است که سدیر، ابوبصیر و یحیی بزاز و داوود بن کثیر ، اینها در مجلس امام صادق ع نشسته بودند . حضرت کمی ناراحت و خشمگین بودند . با همان حالت ناراحتی آمدند و در جایگاه خودشان نشستند بعد پرسیدند ای سدیر آیا در کتاب خدا این آیه را خوانده ای ؟
قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ
عرض کردم بله آقا . فرمودند آیا کسی که نزد او علم کتاب است آیا تمام علم کتاب نزدش هست یا بعضی از علم کتاب ؟ گفت خیر ، آیه نشان میدهد که تمام علم کتاب نزدش هست . بعد حضرت به سینه خودشان اشاره کردند و فرمودند بخداسوگند تمام علم کتاب نزد ماست .[21]
فیض کاشانی از پیامبر روایتی نقل کرده (البته سندش رو نیاورده ) از حضرت سوال شد از این آیه حضرت فرمود منظور برادرم علی بن ابی طالب است .[22]
علی بن ابراهیم قمی همچنین این روایت را از امیر المومنین ع نقل کرده : علمی که علم الکتاب هست نزد ماست . [23]
جالب اینجاست که در داستان حضرت سلیمان ،عاصف بن برخیا که از اصحاب حضرت سلیمان بود در وصف آن، قرآن گفته است : عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتاب[24] بخشی از علم کتاب نزد عاصف بن برخیا بود و او کسی است که قرآن گفته است به واسطه داشتن علم بخشی از کتاب ، تخت ملکه قوم سبا را به کمتر از چشم برهم زدنی در نزد سلیمان ع حاضر میکند .
بعد امام صادق ع می فرمایند علم عاصف بن برخیا نسبت به علم الکتاب مانند قطره ای بود نسبت به دریا.او با این مقدار از علم الکتاب توانست این کار عجیب را انجام بدهد "ولله عندنا علم الکتاب کله" ، حضرت به خدا قسم می خورد که نزد ما تمام علم کتاب هست . [25]
آیا این ادعا فقط ادعای شیعه هست ؟ خیر این مسئله در کتابها وتفاسیر اهل سنت هم ذکر شده است . بعنوان نمونه ابن مغازلی شافعی در کتاب خودش مناقب الامام علی بن ابی طالب نقل کرده است که سه آیه از قرآن در وصف و شان علی بن ابی طالب نازل شده است :و من عنده علم الکتاب، افمن کان علی بینة من ربه و یتلوه شاهد منه، انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا [26]
حاکم حسکانی هم از ابوسعیدخذری نقل کرده است که از رسول خدا پرسیدم از فرمایش خدا : "و من عنده علم الکتاب "در مورد چه کسی است ؟ پیامبر فرمود آن در مورد برادرم علی بن ابی طالب است .[27]
افضلیت
دلایل تقدیم افضل
دلایل عقلی
ویژگی دیگر امام بعد از عصمت و بعد از علم ، ویژگی افضلیت است . یعنی امام باید افضل مردم باشد .کسی که از نظر فضیلت در رتبه پایین تر است حق امامت بر کسی که از نظر رتبه از او بالاتر است را ندارد یعنی امامت مفضول بر فاضل از نظر عقل صحیح نیست .
اگر کسی باشد که دانشی را داشته باشد ، از نظر تقوا بالاتر باشد ، از نظر شجاعت برترین باشد ، از نظر فضائل انسانی و اجتماعی برترین باشد ، او باید حاکم قرار بگیرد ، او باید امام قرار بگیرد و مورد پیروی قرار بگیرد نه کسی که در رتبه و مقامِ پایین تری است و خداوند قاعدتا چنین شخصی را مورد توجه قرار میدهد . شیعه میگوید امام افضل الناس است در تمامی ویژگی های انسانی و الهی .
اشاعره از اهل سنت هم افضلیت را مطرح میکنند و میگویند افضل الناس کسی است که کثرت ثواب دارد یعنی از همه بیشتر ثواب کرده است اما ما که نمیدانیم چه کسی ثواب بیشتری دارد پس بنابراین باید شرع میزان ثواب و عقاب را تعیین کند و عقل بر این مسئله راهی ندارد . بنابراین کسی باید امام باشد که اکثر الثواب باشد . اگر کسی فضایل و کراماتش زیاد باشد اما اکثر الثواب نباشد ، چنین شخصی قاعدتا از دیدگاه اشاعره نمیتواند مورد رهبری و تایید الهی قرار بگیرد.
این دیدگاه با دیدگاه شیعه منافاتی ندارد چون ما وقتی میگوییم افضل ، در همه موارد میگوییم از جمله در پیشگاه خدا او باید افضل باشد ، او باید اعمال خیر کثیری انجام داده باشد ، در اخلاق ، در اخلاص ، در نصرت دین ،در همه موارد گوی سبقت را از دیگران ربوده باشد . پس چنین کسی اکثر الثواب هم هست . افضلیت معنایش این است که باید در همه موارد و هر چیزی که باعث برتری میشود او برتر باشد . علم ، عمل به ثواب ،عمل به خیر، رفتار، فکر و اندیشه در همه چیز باید افضل باشد .
اشاعره افضلیت را درباره پیامبر مطرح میکنند اما درمورد امام نمی پذیرند و میگویند که نه ، لزوما امام لازم نیست که افضل باشد ؛ بلکه این پیامبر است که باید افضل باشد چه بسا مفضول اقدر است بر قیام به مصالح دین و ملک برخلاف نبی که باید حتما افضل باشد . [28]
همچنین معتزله از اهل سنت هم تقدیم مفضول را جایز میدانند و میگویند که امیر میتواند مفضول باشد نسبت به رعیتش یعنی پایین تر باشد از رعیتش و در بین رعیت افرادی باشند که بهتر و بالاتر از او باشند . [29]
شیعه میگوید چنین چیزی ممکن نیست . امام باید افضل باشد ، چون قراراست از وی تبعیت شود ، قراراست حرفش برای مردم حجت باشد . عقل می گویند اگر اعلم بود ، اگر افضل بود ، اگر اتقی بود به او رجوع کن و از او بپرس ، این یک حکم عقلی است که باید از افضل پیروی کنیم و تقدیم مفضول بر افضل یا فاضل عقلا قبیح است .
حتی اگر دو نفر باشند که متساوی باشند در بسیاری از پارامترها اما یکی در یک مورد افضل باشد ، عقل به من میگوید که از کسی تبعیت کن که افضل باشد . حتی در مسائل فقهی عقل ما به این مسئله دلالت دارد ؛ دو نفر هستند از نظر علم ، تقوی، فضیلت دارند یکی سیادت دارد ، یکی عام است . فقها گفتند به کسی در نماز جماعت اقتدا کنید که در این حالت ، سیادت دارد . او که سیادت دارد افضل هست ولو در علم و تقوی و فضیلت و مسائل دیگر این دو مساوی هستند . حتی در یک مسئله ای مثل امامت جماعت ، عقل میگوید که بگرد دنبال کسی که افضل است . اگر کسی از نظر علمی و تقوایی بالاتر باشد او باید امام جماعت قرار بگیرد .
نمونه این بحث آنکه مثلا ما به جناب آقای شافعی میگوییم که آیا ابوحنیفه یا احمد حنبل همطراز تو نیستند در فقه ؟ تو برو از آنها تقلید کن ، میگوید نه من به اجتهاد خودم عمل میکنم و به فتوای او عمل نمیکنم چون خودش را افضل میداند،چون خودش را در برداشتهای علمی اعلم میداند . به احمد حنبل بگویید از این دوتا تقلید کن ، قبول نمیکند . یعنی ناخودآگاه ، ذهن و عقل بشر به این سمت می رود که از کسی تبعیت کند که وی را اعلم و افضل میداند و خودش را به مفضول در واقع واگذار نکند .
دلایل نقلی
أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی [30]
کسی که به سوی حق رهبری میکند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه نمی نماید مگر آنکه خود هدایت شود ؟
که در اینجا همچنانکه در بحث های قبل بیان شد کسی که دارای هدایت برتر است مورد پیروی قرار می گیرد و قاعدتا این، شخصِ افضل است و کسی که محتاج هدایت دیگران است قطعا مفضول است .
یکی از برداشتهایی که ازاین آیه می شود اثبات رهبری افضل بر مفضول و تقدیم افضل بر مفضول است و تقدیم مفضول بر افضل یا فاضل سمعا هم یک امر قبیح است .
علاوه بر آنکه اگر امام افضل باشد احتمال تبعیت مردم از وی بیشترمی شود چون جانشین پیامبر هم هست . او باید افضلِ همه مردم باشد ، برترِ همه مردم باشد ،خودش عامل تر به دین و دانشِ پیغمبر باشد ، از خلیفه اول نقل شده است که ایشان می گفت مرا از حکومت عزل کنید چون من بهترین شما نیستم در حالیکه بهتر از من در بین شماست . این جمله خلیفه اول به وضوح دلالت داردکه ایشان هم تقدیم مفضول بر افضل رادرست نمیدانست ، اما حالا در شرایطی قرار گرفته بود که حکومت و خلافت پیامبر به وی واگذار شده بود اما عقلا این را می فهمید که تقدیم مفضول بر افضل جایز نیست .
ایمان امام
ویژگی دیگر امام ، ایمان او است که البته ایمان دارای مراتبی است . قاعدتا اگر قرار باشه امام افضل مردم باشد ، باید از نظر ایمانی هم، در رتبه ی بالاترین ایمانِ بشر قرار بگیرد . ایمان یعنی چی ؟ یعنی انجام اوامر الهی ، فهم اوامر الهی و ارتباطی که در واقع او با خدا دارد .
شجاعت امام
و همچنین از نظر شجاعت ، او باید اشجع الناس باشد ، اینها هر دو فرع بر مسئله افضلیت هم میتوانند قرار بگیرند. قران کریم میفرماید :
َ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً [31]
امام باید مجاهد باشد، شجاع باشد و برترین مردم باشد از حیث شجاعت و دفاع و کیان داری از کیان اسلام و مرزهای اسلام، این یک امر بدیهی است که نیاز به استدلال ندارد .
[1] بصائر الدرجات جلد 1 ص 111 و کافی جلد 1 ص 256
[2] به عنوان نمونه کافی جلد یک ص 224
[3] به عنوان نمونه بصائر الدرجات جلد 1 ص 9 و ص 51
[4] بحار الانوار جلد 26 ص 102 ،جلد 4 ص 89 به نقل از بصائر الدرجات
[5] آیه 26 و 27 سوره جن
[6] من لا یحضره الفقیه جلد 2 ص 611
[7] آیه 34 لقمان
[8] نهج البلاغه خطبه 128ص 186 نهج البلاغه صبحی صالح :... فَهَذَا عِلْمُ الْغَیْبِ الَّذِی لَا یَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ وَ مَا سِوَى ذَلِکَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِیَّهُ ص فَعَلَّمَنِیهِ وَ دَعَا لِی بِأَنْ یَعِیَهُ صَدْرِی وَ تَضْطَمَّ عَلَیْهِ جَوَانِحِی.
[9] بصائر الدرجات فی فضائل آل محمدص جلد یک ص 302 باب فی ذکر الابواب التی علم رسول الله ص امیر المومنین ع .همچنین در کافی و خصال، قریب به همین مضمون آمده است .
[10] کافی جلد یک ص 202... وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِکَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَاب....
[11] ص 38 صبحی صالح
[12] 59 انعام
[13] کافی جلد 8 ص 249
[14] بصائر جلد یک ص 519 و کافی جلد یک ص 399.
[15] بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم جلد 1 ص 315 و کافی جلد 1 ص 258
[16] سوره انسان آیه 30 و تکویر 29
[17] کافی جلد یک ص 401
[18] بصائر جلد یک ص 20 و کافی جلد یک ص 401
[19] رعد 43
[20] کافی جلد یک ص 229
[21] بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد جلد یک ص 213 و کافی جلد یک 257.
[22] تفسیر صافی جلد 3 ص 77:... و فی المجالسِ عن النّبیّ صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم أنّه سئل عن هذه الآیة قال ذاک أخی علیّ بن أبی طالب علیه السلام...
[23] بصائر الدرجات جلد یک ص 216
[24] نمل 40
[25] بصائر الدرجات جلد یک ص 212
[26] مناقب علی لابن المغزلی ص 147
[27] شواهد التنزیل، جلد یک ص 307 و 308
[28] شرح المقاصد تفتازانی جلد 5 ص 247
[29] به عنوان نمونه عبد الجبار معتزلى، المغنى، ج ٢٠، ص ٢٠٣.
[30] 35 سوره یونس
[31] 95 نساء
- ۹۴/۰۳/۲۴